صدای مردونه و ملایمش پر حسرت به نظر میرسید: من تاحالا برای اون جایگزین نذاشتم، با اینکه چند سال از مرگش گذشته اما انگار قلبش داره درون من میتپه، برای همینه که من هیچوقت نتونستم اون رو به فراموشی بسپرم
با فکی منقبض به مردی که سالها انتظارش رو میکشید نگاه کرد و زمزمه کرد: پس من رو جایگزینش کن.. از من استفاده کن..